نتایج جستجو برای عبارت :

روحش شاد ، یادش گرامی

 
 
 
 
 
 
 
مدتی بود که حس می کرد ، قلبش‌نمی تپد ، روحش نفس نمی کشد .گاهی به جای هوا لیترها خفگی در ریه هایش میریخت .
چشم هایش‌‌ را  بسته بود و روی لبه ی پرتگاه تاریکی ، با سرعت می دوید.
اما رها نشد ، دست هایش ، روحش ، قلب‌ سنگی اش ! 
" آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود ؟!"(قیامه 36)
عکس: 18 آذر 1398
 
 
 
 
انالله و انا الیه راجعونبا نهایت تأسف و تأثر درگذشت شادروان  محسن ضمیری (رحیم) فرزند نور محمد و حاجیه خانم عصمت سعیدی جهانگرد را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم . در این لحظات ملکوتی برای آن مرحوم رحمت و غفران الهی و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل آرزومندیم .روحش شاد و یادش گرامیبرای شادی روحش حمد و سوره ای قرائت بفرمائید .مصیبت درگذشت این پدر گرامی را خدمت خاندان عزادار تسلیت عرض می نمائیم .#درگذشتگان_خالدآباد 
 
جایی که او زندگی، کار یا تحصیل می‌کند الزاماً نمی‌تواند حامل سرور یا غمی برایش باشد. شهرستان با مرکز استان، مرکز استان با پایتخت، شمال شهر با جنوب شهر، طبقه اول با طبقه آخر، این‌سوی آب با آن‌سوی آب، دانشگاه بهشتی با دانشگاه دوقوزآباد سفلی می‌تواند فرق چندانی نداشته باشد. شور و شعف و رضایتی که او به دنبال آن است نه تابع مکان که وابسته به وسعت قلب اوست. قلبی که به باورش زیستگاه روح و همیشه به همراه اوست. می‌تواند آنقدر کوچک باشد که همیشه و د
امشب Whcaw یه پستى رو توى استوریش گذاشته بود(کلیک کنید)یعنى میتونم بگم اوج حقارت و بدبختى انسان…اوج حیوون بودن…اوج نجاست…و اوج بدترین فحشى که میتونید نثار همچین موجود کثیفى کنید!!!!…از خودم پشیمونم که چرا بهش حیوون گفتم:(…به والله مجید حیوون خیلى ارزشش از این عن دوپا بالاتره!
آخه دیوث،جنده…میدونى چه بلایى سر اون بچه دارى درمیارى…بى شرف میدونى اون بچه چجور روحش به گا میره!!!خود بى شرفت رو یه مشت بى صفت آشغال بزرگ کردن که همچین بلایى سر این بچ
ابن مشغله را درحالی تمام کردم که دو روز است باران می آید و امشب تشدید پیدا کرده. این هوا به حس رخوت انگیز بهار افزوده و کمتر از قبل به کار هایم میرسم.
اما ابن مشغله، نوشته ی نادر ابراهیمی... نادر به صدق و حقیقت تعریف کردنی نیست و فقط باید آثارش را خواند تا پی به عظمت این قلم برد، هرچند کم حجم.
کتابش در مورد مشاغلی بود که در طول زندگی بر عهده گرفته بود: ویراستاری، نویسندگی، چاپ آثار، ایرانگردی و ایران پژوهی، نقاشی، تصویرگری و... اما خودش در کتاب می
بنام خالق هستی
انسان ... همه ی موجودات جهان زمانیکه به دنیا می اینددارای نوع هستند...برای مثال زمانیکه یک اسب به دنیا میاد دارای ماهیت اسب هست وزمانیکه می میرد هم می گویند اسب مرد.یعنی درطول عمرش همان اسب بوده است وماهیتش ازاسب به پلنگ یاگربه یا هرحیوان دیگر تغیییر نکرده است... حالا بیایم سراغ انسان...انسان زمانیکه به دنیا می اید دارای نوع خاصی نیست.هرچند به شکل وشمایل یک انسان است ولی انسانیتش را خودش باید بسازد..انسان یک موجود زنده خام است که
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.
اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
هیچ‌وقت ندیدمش. ده سال پیش بود، نتایج المپیاد آزمایشی فیزیک اومده بود. رتبه‌اش چند نفر بعد از من بود. اسمش توی ذهنم موند. آلما. گاه و بیگاه سرچش میکردم. نمیدونم چرا. اسم و فامیلیش خاص بود برام. 
امروز بعد ده سال، دوباره اسمش رو دیدم. از کشته‌شدگان سانحه سقوط هواپیمای اوکراین. 
آلما. اسم قشنگی داشت. روحش شاد. 
خودشونم نمیدونن باهام چ کردن خیلی پررو پررو تو چشمای من نیگا میکنه میگه اینه بچه ای ک تربیت کردم؟اره اینه ک تربیت کردی اره اینه ک ریدی تو درونشبیرونش قشنگه قد اش بلنده شونه هاش پهن اع بازو هاش بزرگه ولی مغزش....ولی روحش...............................
به نام خالق آرامش
در جستجوی پناهگاهی بود که امنیتش را حتی قبل از ورود به آن حس کرده باشد
سخت بود پناهگاهی را پیدا کردن که تمام زندگیش را در خود جا داده باشد. بدون
زندگی از قبل پناهگاه داشتن یک چیز بی‌معنایی بود، که روحش را به سرگردانی
سوق می‌داد؛ که حاضر بود برای فرار از آن به هر ریسمانی چنگ زند.
بالاخره راهش را از میان موانع سخت زندگی در گوشه‌ای از دنیای کوچک خدا که 
زیر سایه دنیای بزرگ‌تری که هدف اصلی آفرینش بود، پیدا کرد.راهی که با لبخند
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.
اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
«میازار موری که دانه کش است»که کاری فجیعا بد و چندش استاز آن بدتر اما تو دانی که چیست؟به پیش جهان‌خوارگان خواهش استمگر مزدوج گشته برجامشانکه با مادر شوهرش چالش است؟فمنیستهای مجلس کجایند کهتجاوز به روحش بسی فاحش استبه اینستکس رسیده کنون کار اوو نقضش به کل رو به افزایش استبسی رنج برده در او بیست سیاف ای تی افش هم که در زایش استولی باز پیروزی از آن ماستکه مرد مقاوم در اسایش است#زهرا_آراسته‌نیا
هی می‌گم نه تو نباید به چیزی احساس تعلق یا مالکیت داشته باشی و بلاه‌بلاه‌بلاه؛ بعد چک‌نویسامو از دو-سه سال پیش هنوز نگه داشتم و دلم نمیاد بندازمشون دور. :| 
پ.ن. یکی تو اینستا فالوم کرد؛ استوری‌ش رو رفتم دیدم؛ ... چه‌قد یهو زندگی بی‌معنی می‌شه آخه. آخه اصلا ... نمی‌دونم. روحش در آرامش باشه.
پ.ن. چه‌قد دوست دارم آخر اسفند رو.
پ.ن. Colder Heavens - Blanco White
پ.ن. ۱۱:۱۱
Sometimes I get the feeling I’m lost ...
روحش شاد
یک عمر دنبال هیمن عنوان بود:
شهید قاسم سلیمانی
=============
دبیرکل حزب‌الله لبنان، کمترین بهای خون سردار سلیمانی و نایب رئیس الحشد الشعبی را اخراج ارتش آمریکا از منطقه دانست و گفت، سر ترامپ اندازه کفش سردار سلیمانی نیز ارزش ندارد.
=======================
...اگر سرنوشت، اقبال، تقدیر و بخت اندازه ی نقطه ای توانِ بروز داشته باشند، آن وقت "این" تنها اقبالِ صد در صدیِ زندگانیِ من است؛
 
شاید هم تنها دلیلِ متولد شدن؛
 
هدفِ مقدسِ زندگانی مگر جز این است کِ آدمی تمامیِ احساساتِ بشری را تا سر حدِ کمال از کاسه ی درکِ روحش لبریز سازد؟
 
جز این است...؟
.
.
.
+ آه کِ از نَفَس هایم پروانه می پاشد بِ درُ دیوارِ اتاق!
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛ هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.
اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛ هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
️ممکن است هنری، احساسی را درون یک شخص خلق کند، اما همین هنر نتواند احساس اجتماعی مشترکی را برای حرکت اجتماعی برانگیزاند که در این صورت ناقص است؛هنر نه فقط در مقیاس فرد، بلکه در مقیاس اجتماعی هم باید ظهور و بروز پیدا کند؛ حتی باید بتواند در مقیاس معادلات تاریخی نیز نقش ایفا نماید.
اینجاست که هنر به دانش‌های پیرامونی خود مانند علوم اجتماعی و اندیشه‌های فلسفه تاریخی گره می‌خورد.هنر غیر از اینکه با عرفان مرتبط است، باید در دامن یک فلسفه تار
من برای این عشق هر بار تکه ای از خودم را قربانی می کردم.
هر بار به دریچه ای چنگ می زدم و به اندوهی جدید می رسیدم. دیگر حوصله ی چیزهای دوان دوان را نداشتم.
نمی توانستم تحمل کنم تا کسی خودش را کم کم به من نشان بدهد.
حتی اگر روحش برای همیشه از من پنهان بماند.
حداقل انتظار داشتم یک بار در مقابل تمنای نگاهم،
برق نگاهش را نپوشاند.
معصومه باقری
برشی از رمان
 
من وقتی می‌گویم کسی صاف و ساده است و روح و وجودش انگار جلا داده شده است، به خاطر این است که چشمانش دریچه‌ی قلب و روحش هستند.
 یعنی هنوز زنگار روزگار لایه لایه مانعی بین روح و چشمانش نشده‌اند.
مثلا وقتی می‌خندد، تمام صورتش می‌خند و چشمانش لبخند را در خودشان منعکس می‌کنند.
این‌ها را از وقتی که از آدم‌ها عکس می‌گیرم بیشتر درک می‌‌کنم. حتی در همان عکس هم واضح است که چشمانشان مستقیم وصل است به روح و قلبشان.
 
هر آدمی شاید در عمرش فقط یک بار می تواند کسی را به تمامی دوست بدارد. تمامش را...حتی تیرگی های روحش را بپرستد.خدا بسازد از آدمی که می داند آسمانی نیست. نگاهش کند و دلش ضعف برود و بی آن که داشتن یا نداشتن آغوشش چندان مهم باشد، از حال خوب او به آرامش برسد. محو شود، پنهان شود، گم شود در زوایای تنِ او حتی اگر به نگاهی از دور قناعت کند. دل خوش کند حتی به بوسه های ناممکن قبل از خواب، به عکسی روی گوشی موبایلی. هر کسی شاید فقط یک بار، با یک آدم، پرنده می
 
 
 
درگذشت مرحومه هاجر آخوندی(همسر مرحوم کربلایی میرزا مسیح) را خدمت خانواده محترم آخوندی و فامیل وابسته تسلیت عرض نموده از درگاه خداوند متعال برای آن مرحومه رحمت و مغفرت واسعه و برای بازماندگان صبر و شکیبایی آرزومندیم.  خداوند بیامرزد   روحش شاد 
 
 
 
 
انا لله و انا الیه راجعون
با نهایت تأسف و تأثر به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم شادروان ، مسلم ملکوتی خالدی بزرگ خاندان ملکوتی ساکن  شهر کاشان به علت کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به دیدار معبود شتافت . 
مدیریت و هیئت تحریریه ی خالدنیوز ، درگذشت این پدر مهربان را صمیمانه تسلیت عرض می نماید . 
روحش شاد و یادش گرامی #درگذشتگان_خالدآباد
امروز که کله سحر پاشدم و کلی برنامه ریختم ح پیام داد و رسد به اعصابم. این آدم واسه من تموم شدست، دیگه باهاش نخواهم بود ولی چرا همچنان دارم بهش جواب میدم و پیام میدم و اعصاب خودم رو خورد می‌کنم؟
تو روحش، می‌دونه چجوری باریک بده، می‌دونه چیجور من رو تو مشتش نگه‌داری. ولی بسه... دیگه بسه... من که می‌دونم چرا وا میدم باز؟ هیچی بزرگ هیچی در انتظارت نیست. هیشکی هیچ‌جا برات نرسیده.
به نام خالق طبیعت روح‌پرور
سینه‌اش را گشوده بود تا هوای مردگی روحش را ترک کند.
رکود و سکون را تا به انتها رفته و چیزی جز تاریکی در آن نیافته.
خسته از سکونی پر از سردی، راه به اشتباه را برگشت زد تا راهی جدید را در
آغاز، به آغاز بنشیند.
آینه به دست گرفته و سفری را به تماشا نشست که خود نقش اول آن را به 
همراهی نشسته بود. سفری که تنها مسافرش خودش بود. فرصتی پیش 
آمده، تا با مرور سفر از سرگذشته دوباره فرصتی را به دست آورد تا راه‌های
به اشتباه قدم زده
چند روزی بیش تا نوروز نیست       من ندانم راز این نوروز چیست
از همان دوران دور کودکی             حال من تا این کنون بازم یکیست
کل سال آیا نبودم دلخوشی            علتش را نیک باید بنگریست
خنده و شادی به روی مادرم           باید آرم صدر علت های لیست
شادی اش ما را به شادی می کشاند        گویی ما را داده اند صد نمره بیست
گرچه اینک جسم او از ما جداست         روحش اما می کند هر لحظه زیست
بهر من بود او پدر هم مادرم                 برتر از مهرش بگو جانم که کیست
ر
⚫️ انالله و انا الیه راجعون ⚫️ بدینوسیله درگذشت شادروان #بیژن_علویان خادم با اخلاص آستان مقدس امامزاده آقا علی عباس ، را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم . مرحوم علویان مدتی درگیر بیماری قلبی بود و در نهایت در بیمارستان خاتم الانبیا نطنز ، جان به جان آفرین تسلیم نمود . روحش شاد و یادش گرامی
این سخن ملانیاترامپ بودمیگفت قصدعزیمت به شهر قم و زیارت اهل قبوررادارد.این اتفاق پشت درهای بسته درکنارباراک اوبامارخ نمیدادبلکه درکناردونالدرخ می نمود.املاک فروش ایالات متحده هم میگفت دورشهرقم را خط بکش روحانیون قدرت ذهن وفکرافرادرادرنگاه خودمتصورنمیشوند.آنان میگویندتحت هرشرایطی بایدباپای چپ به توالت وپای راست به مسجد داخل شد.به این اهمیت نمیدهندکه دراز چه سمت و چه لولایی درکدامین جهت برمیگردد.در برخی مواردفردچه بخواهدونخواهدباپا
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمان هستند
 
مبله ... شیک ... راحتاما دو روز که توش زندگی میکنی ، دلت تا سرحد مرگ میگیره بعضی آدمها مثل یه قلعه هستند ،خودت را می کشی تا بری داخلش ،بعد می بینی اون تُو هیچی نیست جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته اما ...بعضی ها مثل باغند میری تُو ، قدم میزنی ؛ نگاه میکنی عطرش رو بو می کشی ؛ رنگ ها رو تماشا میکنی میری و میری آخری در کار نیست به دیوار که رسیدی بن بست نیست میتونی دور باغ بگردی 
چه آرامشی داره ؛ همنفس بودن با ک
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️ با نهایت تاسف و تاثر درگذشت شادروان سیدولی موسوی خالدی را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم ، مرحوم موسوی شب گذشته در اثر سکته ی قلبی دارفانی را وداع و دعوت حق را لبیک گفت . مراسم تشییع و تدفین مرحوم متعاقبا اعلام خواهد شد .روحش شاد و یادش گرامی
 
 
هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش 
با نهایت تاسف به اطلاع دوستان و آشنایان می رساند 
مراسم تشییع و تدفین حاج محمد حسین جعفری فردا جمعه 5/7/98 ساعت 9 صبح روستای اسفاد می باشد 
مرگ دارد قرآن می خواند
مرگ در دشت شقایق خفته
مرگ پ
آثار هنری! نگهداری ازشون سخته. برای کسی که اون اثر حاصل رنج و زحمتش نیست فرقی با سایر اشیا نداره ولی برای کسی که از جون و روحش واسش خرج کرده و خلقش کرده مثل بچه اش میمونه و طاقت نداره یه خراش روش بیفته چه برسه چیزی ازش کم بشه.
برای همینه استرس گرفتم و مضطرب شدم، چون خودم صاحب آثار هنری انگشت شمار ولی پز زحمتی هستم خودمو جای صاحب اثر گذاشتم و نگرانیشو درک کردم و سعی کردم نذارم آسیبی به آثارش برسه. امیدوارم تصمیم درستی بوده باشه.
امروز بعد از مدت ها که از خرید این کتاب میگذره تصمیم گرفتم برم سراغش و شروع کنم به خوندنش
یادمه اولین بار که تعریفشو از دوستم شنیدم با چه ذوق و شوقی خریدمش ولی انقدر همه چی قاطی پاتی شد که خوندنش از سرم افتادحالا که تقریبا به آخرای کتاب رسیدم میخوام براتون بخشی از کتاب و بزارم فقط قبلش یه خلاصه بگم ازش که اگه شما هم مث من دوسش داشتین برید بخونیدش
داستان درباره ی دختری به اسم ورونیکاست که به دنبال مرگ میره اما زندگی رو پیدا می کنه
ورونیکا خودکش
 
کتاب جنایت و مکافات ، نوشتهٔ فیودور داستایفسکی ، ترجمهٔ احد علیقلیان، نشر مرکز
 
+هرگز ، هرگز چیزی مانند این را حس نکرده بود. دنیای یکسره تازه ای مبهم و راز آمیز به درون روحش راه یافته بود. 
 
+رنج و درد همیشه برای ذهنی باز و قلبی پر عاطفه الزامی است. ... مردان بزرگ راستین به گمان من لابد غم بزرگی در این جهان در دل احساس میکنند. 
من از تاریکی می‌ترسم، همیشه می ترسیدم. از تنهایی در تاریکی خیلی بیشتر می‌ترسم و تخیلاتم این ترس را بیشتر می‌کند.
امشب در سکوت محض خوابگاه، تنهایی در تاریکی نشسته‌ام و فکر می‌کنم تاریکی و غم با حال بد و خاکستری بودنشان چراغی برای کشف درون هستند، برای کشف رازهای درون و تله‌های شخصی و این عجیب است، خیلی خیلی زیاد. هرچند امشب این تنهایی را نمی‌خواهم.
روی نیمکت قرمز وسط خوابگاه نشسته‌ام و سرما را عمیق‌تر حس می‌کنم و دلم می‌خواهد حرف بزنم ب
من از تاریکی می‌ترسم، همیشه می ترسیدم. از تنهایی در تاریکی خیلی بیشتر می‌ترسم و تخیلاتم این ترس را بیشتر می‌کند.
امشب در سکوت محض خوابگاه، تنهایی در تاریکی نشسته‌ام و فکر می‌کنم تاریکی و غم با حال بد و خاکستری بودنشان چراغی برای کشف درون هستند، برای کشف رازهای درون و تله‌های شخصی و این عجیب است، خیلی خیلی زیاد. هرچند امشب این تنهایی را نمی‌خواهم.
روی نیمکت قرمز وسط خوابگاه نشسته‌ام و سرما را عمیق‌تر حس می‌کنم و دلم می‌خواهد حرف بزنم ب
از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد ،خانومی جوان و محجبه بساط لیف و جوراب و ... جلوش پهن بود ،دوستم رفت جلو و آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و جوراباشو خرید !تعجب کردم و پرسیدم: داداش واسه کی میخری ؟ما که تازه از حموم در اومدیم ،اونم اینهمه !
گفت: تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره ،وگرنه میتونست الآن تو یه بغل نرم و یه جا  گرم تن فروشی و فاحشگی کنه !پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ شه ،برگشت تو حموم و صدا زد: نصر
وقتی در قعر تاریکی‌ام یا دورافتاده در کهکشان، وقتی به لمس خالصانه‌ی غم می‌رسم، در خلوت تاریک اتاق زیر شیروانی به تماشای کنسرت‌ Imagine Dragons می‌نشینم. کنسرت ریو. شروع می‌کنیم، فریاد می‌زنیم، زمزمه می‌خوانیم و آرام‌آرام گریه می‌کنیم. آن‌لحظه را تماشا می‌کنم که دن رینولدز دراز کشیده روی صحنه‌ی اجرا، دست‌هایش را باز کرده و به آسمان نگاه می‌کند. به‌جای او جمعیت می‌خواند. لبخند عجیبی دارد. سفر روحش در چشم‌ها پیداست. می‌گوید همین امشب می
یادم می‌آید زمانی که تصمیم گرفتم به ایران بیایم فرانسوا سیمون مدیر تئاتر «کاروژ» که خود کارگردان و بازیگر بسیار معروفی بود به من گفت: «تو اینجا وارد کار حرفه‌ای شده‌ای و داری موفق می‌شوی. چرا به ایران می‌روی؟» گفتم: «من ایرانی هستم و دوست دارم به کشورم برگردم و آنجا کار کنم» با اینکه از بچگی به خاطر شغل پدرم در خارج از کشور مدرسه و دانشگاه رفتم و زندگی کردم، اما همیشه رویایم فعالیت تئاتری در ایران بود.
داوود رشیدی
امروز ۲۵ تیر ماه زادروز ب
خاندان محترم رضوانی
با ابراز همدردی و ارج نهادن این بدعت انسان دوستانه در اهدای هزینه سومین و هفتمین روز در گذشت نیک اندیش ارجمند شادروان حاج عزیزالله رضوانی به مجمع خیرین سلامت شهرستان درگز ، صمیمانه سپاسگزاری و قدردانی می نماییم. امیدواریم این سنت نیک و حسنه شما سروران گرامی به یک حرکت عموم نزد سایرین تبدیل گردد.
روحش شاد و هماره قرین رحمت الهی باد.
روابط عمومی مجمع خیرین سلامت شهرستان درگز
بعضی از آدمها مثل یک آپارتمانند. مبله.. شیک.. راحت! اما دو روز که توش زندگی میکنی، دلت تا سرحد مرگ میگیره!بعضی آدمها مثل یه قلعه هستن! خودت را میکُشی تا بری داخلش! بعد میبینی اون تو هیچی نیست. جز چند تا سنگ کهنه و رنگ و رو رفته!اما...بعضیها مثل باغند! میری تو، قدم میزنی، نگاه میکنی، عطرش رو بو میکشی، رنگها رو تماشا میکنی. میری و میری، آخری هم در کار نیست. به دیوار که رسیدی بن بست نیست، میتونی دور باغ بگردی! چه آرامشی داره همنفس بودن با کسی که عمق سین
انا لله و انا الیه راجعون
با نهایت تاسف و تاثر درگذشت نابهنگام جوان خوش اخلاق و دوست داشتنی آقای عباس عربی فرزند حاج پرویز را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم . مرحوم عربی دو روز گذشته به علت بیماری ریه در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری بود و نهایتا شب گذشته تسلیم مشیت الهی شد و  دارفانی را وداع گفت . روحش شاد و یادش گرامی باد .
مراسم تشییع پیکر مرحوم امروز عصر راس ساعت 5 رسمی در شهر خالدآباد برگزار می گردد .
نام پدر : ابوطالب        ولادت :1348   شهادت :1366
مسئولیت در جبهه: بی سیم چی
در تاریخ 20/1/1348 در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود . تحصیلات ابتدایی را در روستای کرقند و دوره راهنمایی و دبیرستان ر در شهرستان سرایان سپری نمود و در سال سوم دبیرستان به عنوان نیروی داوطلب از طرف سپاه پاسداران قاین به جبهه اعزام گردید و در عملیات بیت المقدس (2) در منطقه ماووت به فیض عظیم شهادت نائل گردید و جسم پاکش مفقودالاثر شد و پس از 19 سال انتظار روحش همزمان با اربعین
خاندان محترم رضوانی
با ابراز همدردی و ارج نهادن این بدعت انسان دوستانه در اهدای هزینه سومین و هفتمین روز در گذشت نیک اندیش ارجمند شادروان حاج عزیزالله رضوانی به مجمع خیرین سلامت شهرستان درگز ، صمیمانه سپاسگزاری و قدردانی می نماییم. امیدواریم این سنت نیک و حسنه شما سروران گرامی به یک حرکت عموم نزد سایرین تبدیل گردد.
روحش شاد و هماره قرین رحمت الهی باد.
روابط عمومی مجمع خیرین سلامت شهرستان درگز
از خدا خواستم عادتهای زشت را ترکم بدهد خدا فرمود : خودت باید آنها را رها کنی
از او درخواست کردم فرزند معلولم را شفا بدهد فرمود : لازم نیست ، روحش سالم است جسم هم موقت است.
از او خواستم لا اقل به من صبر عطا کند ، فرمود : صبر ، حاصل سختی و رنج است عطا کردنی نیست، آموختنی است.
گفتم مرا خوشبخت کن، فرمود: نعمت از من خوشبخت شدن از تو
از او خواستم مرا گرفتار درد و رنج نکند فرمود : رنج از دلبستگی های دنیایی جدا و به من نزدیکترت می کند.
از او خواستم روحم را رش
ثابت ابی گوید امام صادق  ع بمن فرموی شما را با مردم  چار از مردم دست بداریدو هیچکس را بمذهب خود نخوانید بخدا که اگر اهل اسمان واهل زمین تصمیم گبرند که بنده ایکه خدا هدایتش خواسته. گمراه کنند نتوانند از مردم دست بداریدو هیچکس از شما از راه دلسوزی نگوید این برادر منست پسر عموی منست. همسایه منست زیرا هر گاه هرگاه خدای عزوجل خیر بنده ای خواهد روحش را پاکیزه کند انکاه هر خوبی را بشنود و بشناسد وپپزیردو هر زشتی بگوشش انکار  کند  سپس خدا در دلش کلم
در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد
« با آل علی هر که درافتاد، ور افتاد»
هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد
« با آل علی هر که درافتاد ور افتاد »
https://www.instagram.com/p/B3wWLOABiwC/?igshid=12q1vnxsv28v5
https://www.hoorsa.com/p/NjIxMjM3MA%3D%3D
https://rubika.ir/post/BYcLRcGUCT
[عکس 640×640]
مشاهده مطلب در کانال
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
خالدنیوز/حاجیه خانم صدیقه خدایاری متعلقه ی آقای حاج تقی مختاری ، دار فانی را وداع گفت .درگذشت این مادر گرامی را به خاندان عزادار خدایاری خصوصا آزاده ی سرافراز شهر خالدآباد جناب آقای حاج رضا خدایاری تسلیت عرض می‌نمائیم .روحش شاد و یادش گرامی#درگذشتگان_خالدآباد
 
حسن محمدی به رحمت خدا رفت. شادی روحش فاتحه ای بخوانید.
حسن محمدی آزاده سرافراز و جانباز قهرمان و هنرمندی ناشناخته بود که اولین بار در اردوی کاروان پیاده مرحوم ابوترابی در اواسط دهه هفتاد با او آشنا شدم. یک ضرب حرف می زد، طبع شعر داشت و از همه مهمتر این که به هر بهانه ای وسط اتوبوس بلند می شد و ملت را از خنده روده بر می کرد. 
شنیدم در اسارت هم کارش همین بود. نمی گذاشت کسی افسرده و غمگین شود. جوک می گفت و می خنداند. تئاترهایش در دوران خفقان اسارت م
این روزها غم بعضی ها را بهتر می فهمم. غم نداشتن حریم شخصی بعضی آدم ها. آدم هایی که غم خانه چهل متری شان فغان از من سر می دهد. در این چهل متری ها حریم شخصی معنا ندارد. حتی سرویس بهداشتی اش هم عمومی است. آن وقت مادر و پدر کجا می توانند حریم شخصی داشته باشند؟! در این تنگنا، هستند کسانی که در خانه های هشتاد متری شان تنهایند. نمی دانم چرا هشتاد متری ها با هم یکدل و چهل متری ها تنها نمی شوند تا غم این شهر کوفتی کمتر شود. این شهر کوفتی با آن آسمان خاکستری
این دومین کتاب هرمان هسه است. کتابی بر علیه تعلیم و تربیت مرسوم که به عقیده‌ی نویسنده و تجربه شخصی خودِ او از 6 ماه تحصیل در مدرسه الاهیات و یک سال تحصیل در دبیرستان معمولی که هر دو با شکست مواجه شده بود و موجب افسردگی او در نوجوانی شده بودند، سلامتی و شادمانی را از دانش‌آموزان میگیرد. 
داستان کتاب درباره‌ی پسری است باهوش و بااستعداد که با دخالت‌ها و نگرانی‌های بیش از حد پدر و معلمان  روحش، سلامتی و نهایتا خود پسرک همه در هم شکستند...
قسمتی
انالله وانا الیه راجعونمرحومه حاجیه خانم حوا کریمی خالدی (همسرمرحوم حسن کریمی خالدی) مادرهمسر حاج سعید کریمی خالدی دار فانی را وداع گفت
مراسم تشییع جنازه روز شنبه مورخ ۹۸/۶/۲ساعت ۹صبح از مقابل منزلشان واقع در خیابان گلستانی کوچه محقق برگزار میگردد .
روحش شاد و یادش گرامی
باید بی رحم باشی به هرکسی که تونست راحت کنارت بزاره
با یه استدلال با یه حس! 
روی پای خودت باش و فراموش کن و فریاد بزن که فراموشت کنن
 
× وایولت اورگاردن تموم شد. چه قدر گریه کردم. ولی یه جایی توی گریه های وایولت ته دلم خالی شد. این که وایولت مطمئنه یه سرگردی هست توی سرزمین پری ها و از روحش محافظت میشه و به یاد و مراقب وایولت می مونه. نیست ولی وایولت می تونه حضور قوی و همراهش رو احساس کنه. 
یه لحظه از این که همه کس و همه چیز توی ذهنم فرو ریخته اذیت ش
دستاورد امروزم این بود که شکرپاش نازنینمون رو شکستم. هرچند شکرپاش ایده‌آلی نبود، ولی از اینایی که به وفور همه‌جا پیدا میشه و کارایی کمی دارن بهتر بود. روحش شاد و یادش گرامی...
فعلا باید مخزن سه چهار کیلویی شکر رو بیاریم سر سفره و ببریم تا من یه شکرپاش خوب پیدا کنم ;)
+ راستی فراموش کردم بابت هدیه‌ی خونه‌نویی! از جناب بهنام تشکر کنم. اون "مونولوگ" بالا رو ایشون هدیه دادن. چون راه ارتباطی نذاشتن و حتی جوری کامنت می‌ذارن که نمیشه پاسخ داد، همین‌
نام پدر :قنبر        ولادت :1335      شهادت :1366
شهید صولت مرادی از یاران انقلاب و رزمندگان فعال در جبهه های حق علیه باطل بود به گونه ای که از آغاز جنگ تحمیلی 7 مرتبه به جبهه اعزام و در عملیات های خیبر ، فتح المبین ، والفجر 8 ، والفجر مقدماتی و کربلای 5 شرکت نمود و در عملیات بیت المقدس 2 در منطقه ماووت عراق بر اثر اصابت بمب خوشه ای به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر پاکش مفقودالاثر و روحش بعد از 19 سال انتظار در تاریخ 17/12/85 همزمان با اربعین حسینی تشی
احضار روح 1 و 2 و 3 ، یک مجموعه فیلم ترسناک می باشد که رکن اصلی داستانش درمورد دو شخص متخصص مسائل ناشناخته می باشد که در قسمت اول به خانواده ای کمک میکنند که خانه تازه خریداری شده اشان تسط شیطان احاطه شده است و آنها را مورد اذیت قرار میدهند ، سری دوم فیلم درمورد یک دخترخانواده است که روحش توسط شیطان تسخیر شده است و در قسمت سوم درمورد دختری است که درموقع عکاسی همیشه یک روح را در عکس های خود مشاهده میکند.
ادامه مطلب
سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی روحت شاد.
زندگی نامه مختصری از این بزرگ مرد:
او متولد 20 اسفند سال 1335 بود. متولد شده در روستای قنات ملک واقع در شهرستان رابر از توابع کرمان بود. او در نوجوانی تن به کار بنایی و در جوانی پیمانکار سازمان آب بود و پس از انقلاب 1357 و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست.وی در ابتدای جنگ ایران و عراق گردانی متشکل از نیروهای رزمی کرمان را تشکیل داد که بعدا به تیپ زرهی و در آخر به لشکر 41 ثارالله تبدیل شد. از ابت
مواقعی که به شناختی از خودم می‌رسم (شناختی که مربوط به یک رفتار کلیشه‌ای‌وارم که همواره از کودکی همراهم بوده) انگار یکی از تیغ‌های ضخیم و قدیمی و سفتی که درون قلبم فرو رفته، آزاد می‌شود و در چاه می‌افتد.
دیشب یکی از رفتارهای عجیبم را سر سفره و موقع بحث با خانواده‌ام شناسایی کردم. دست‌کش دستم کردم و شبیه پلیس‌هایی که سر صحنه‌ی جرم نشانه‌ها را با دقت و وسواس به درون پلاستیکی پلمب می‌کنند، رفتار را درون یک جعبه انداختم و امروز برای استاد
٢۶ آذر  ۱۳۶۸ رحلت عالم ربّانى ، عارف بالله ،مرحوم آیت الله سیداسماعیل اصفیائى قدّس سره( والد حضرت استاد فاطمی نیا ) می باشد.شادی روحش فاتحه ای بخوانیم
آیةاللّه سید اسماعیل اصفیایی شند آبادی تولد: 1328 قمریمحل تولد: شندآباد شبستروفات: 1410 قمریمدت عمر: 82 سالمزار: قم، باغ بهشت
اساتید: بزرگانی هم چون، حاج میرزا کاظم آقا شبستری، حاج میرزا ابوالحسن انگجی، حاج سید مرتضی خسروشاهی و ...

ادامه مطلب
سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی روحت شاد.
زندگی نامه مختصری از این بزرگ مرد:
او متولد 20 اسفند سال 1335 بود. متولد شده در روستای قنات ملک واقع در شهرستان رابر از توابع کرمان بود. او در نوجوانی تن به کار بنایی و در جوانی پیمانکار سازمان آب بود و پس از انقلاب 1357 و تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به این نهاد پیوست.وی در ابتدای جنگ ایران و عراق گردانی متشکل از نیروهای رزمی کرمان را تشکیل داد که بعدا به تیپ زرهی و در آخر به لشکر 41 ثارالله تبدیل شد. از ابت
عنقریب از اوصاف نیک بعضی مردگان! این چنین یاد خواهد شد:

1. خدا بیامرز همیشه online بود.
2. در طول عمرش هرگز کسی را block نکرد
3. هرگز کسی را با هیچ comment ی نرنجاند
4. هرگز در like کردن کوتاهی نمی‌کرد
5. ثروت مندان را share و فقرا را tag می‌نمود
6. هیچ وقت هیچ postی را از کسی ندزدیده
7. در حالی جان را به جان آفرین سپرد که messenger اش همچنان باز بود
8. کسی نیست که خدا بیامرز درخواست دوستی اش را رد کرده باشه
9.هرگز کسی را delete نکرد
10. مگر چنین friend ی مستحق این نیست که روح پر فتوح ا
در جواب عاشق بارون درباره ی این پست: آیا همچین چیزی هم وجود داره؟
با چیزی که گفتی به صورت کلی موافقم اما منظور دیگه ای داشتم.
میدونی، همه چیز قابل از دست دادنه. خانواده، خواهر، برادر، فرزند، همسر، عشق زندگیت، دوستانت، تحصیلت، شغل، خونه، پول، علاقمندی ها، تنفرها، احساسات، افکار، عقاید، اعتماد، عقل، عضوی از بدن، و در نهایت وقتی هم داری از این دنیا میری، جسمت. داشتم فکر میکردم آدم گاهی احساس میکنه روحش رو هم از دست داده اما بر اساس قوانین این ج
 
17/1/2008 
دیدار از اقای اسفاد همراه با دایی عزیزم میرزا کربلایی حسین علی قاسمی 
ان روز یک روز بهاری بود که همراه دایی عزیزم و خانواده به دیدن اقای اسفاد رفتیم . حال اقا بسیار مساعد و خوش بود و بسیار سرحال بودند  با هم ساعتها به مصاحبت نشستیم . یاد اسفاد قدیم و یاد خاطراتی از اسفاد کهن برایمان مرور شد . ان روزها خوش بودیم و بیشتر به این اوامر می پرداختیم .
سالانه حتما یک بار ان هم در روزهای اغازین بهار و عید دیدنی به عیادت اقا می رفتیم  . نه تنها خ
داستان اکوان دیو
چوپانی نزد کیخسرو و رستم آمد و گفت که گوری زرین داخل گله شده. شاه رستم را به نبرد با این گور شگفت فرستاد. رستم خواست گور را بگیرد که گور ناپدید شد. پس فهمید که آن گور نیست و چاره به جای زور، تدبیر است. روزها گذاشت و رستم مشغول استراحت شد و در یکی از این روزها که خواب او را در ربود، اکوان دیو خود را به شکل بادی در آورد و قسمتی از زمین را که رستم بر آن خفته بود بریده و به آسمان برد. وقتی رستم بیدار شد دیو به او گفت که حال به سمت کوه بین
خیلی وقت‌ ها برای آدم‌ ها هیچ تفاوتی نداره که تو باشی، یا مترسکی از جسدت که روحش مرده. آدم‌ ها از مبدا و نقطه‌ ی خودخواهانه‌ ی وجودشون به تو نگاه می‌کنن. شکل واقعی تو، غم تو، شادی تو ، آرامش تو برای آدم‌ها ناشناخته‌ اس . چون آدم‌ ها دورن! اونقدر دور که از تو و وجود تو جز نقطه‌ای نمی‌بینن :) بخاطر همین سعی می‌کنم احساسات رو از دلم بکشم بیرون و اون‌ها رو به شکل کلمات دربیارم بلکه کمی آروم شم از فشار این حبس‌ شدگی‌ ها و دل‌ گرفتگی‌ ها :)
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
با نهایت تأسف و تأثر درگذشت شادروان ابوالفضل حاجی زاده را به اطلاع همشهریان عزیز می رسانیم . 
مرحوم حاجی زاده در اثر ضایعه ی مغزی طی چند روز گذشته در بیمارستان شهید بهشتی کاشان بستری بود . 
زمان مراسم تشییع و تدفین و ترحیم متعاقبا اعلام خواهد شد . 
روحش شاد و یادش گرامی 
 
 
_  تجربه‌ی تاریخ ثابت کرده، صاحبخانه‌ی دنیا شیفته‌ی اسطوره سازی است. مدرکی برای اثبات حرفم ندارم اما معتقدم آن قسمتی که خداوند می‌گوید از روحش در انسان دمیده، دقیقاً نقطه‌ای است که می‌تواند تک تک انسانها را به سمت اسطوره شدن پیش ببرد. یعنی تمام آدمهای روی زمین؛ فارق از طبقه‌ای که در آن به دنیا آمده باشند یا زندگی می‌کنند. صرفاً «وجود» انسان استعداد اسطوره شدن را دارد. منتها به شرطها و شروطها، هرکس در جایگاه خاص ِ خودش، مثل جریان عید
بگذار برایت بگویم که این تن تکیده مانده درراه از عبورسالهای کویریِ مهربانی تنی شد عاشقانه که بوی عشق ، حتی ازحیاط همسایه به روحش پرِپرواز می دهد دستانش درکار مرهم بربا ل پرنده زخمی آغوشش پناه بی پناهی سرشانه اش جایی برای هق هق بی دلیل و بادلیل حال اگر تو درراهی حال اگر تو صدای قلبم را می شنوی به سراغم بیا نازنین بیا پیش از آنکه طوفان این زمستان نامردمی تنم را برباد دهد
بگذار برایت بگویم که این تن تکیده مانده درراه از عبورسالهای کویریِ مهربانی تنی شد عاشقانه که بوی عشق ، حتی ازحیاط همسایه به روحش پرِپرواز می دهد دستانش درکار مرهم بربا ل پرنده زخمی آغوشش پناه بی پناهی سرشانه اش جایی برای هق هق بی دلیل و بادلیل حالا اگر تو درراهی حالا اگر تو صدای قلبم را می شنوی به سراغم بیا نازنین بیا پیش از آنکه طوفان این زمستان نامردمی تنم را برباد دهد
برای مریم نوشتم : حس نهیلیسم بودنم برگشته بهم. خوش نیستم نوشته : نه. نزار این حال لعنتی بیاد سراغت . گند میزنه به همه چی . گند میزنه به هر حسی . خونه نباش بزن بیرون . کار کن. به خودت فرصت فکر کردن نده و نزار اینا بیان سراغت  
به فاطمه از دلتنگی میگم و غم دوری
میگه : آره اولین رابطه همیشه اینطوریه , برای بعدی ها بعدش همه چی بهتر میشه
میگم : جان؟!
 میگه : ببین دیدت رو یکم باز کن. تو دوستی ها , نفر اول رو باید کنار گذاشت اون یه انتخاب بچگانست . بعدش گزینه ها
۵۵۰- وقتی خوش است شهریست پر ظریفان وز هر طرفنگاری   یاران صلای عشق است گر می کنید کاری چشم جهان نبیند زین تازه تر جوانی   دردست کس نیفتد زین خوبتر نگاری جسمی که دیده باشد کز روحش آفریدند       زین خاکیان مبادا بر دامنش غباری چون من شکسته ای را از … وقتی خوش است – شهریست پرظریفان و از هر طرف نگاری – غزل ۴۴۴ – ۵۵۰
منبع : فالگیر
همرزمانش می‌گویند: پاسدار شهید عین الله احمدی طی سالهای 1362 تا 1365 در عملیاتهای متعددی در منطقه جنوب در خط مقدم حضور فعال و پر رنگی داشتند و با جان دل از خاک و ناموس وطن دفاع کردند.شهید عین الله در تاریخ 1365/10/5 در عملیات کربلا 5 شرکت نمود و در تاریخ 1365/12/6 در سن 29 سالگی بر اثر ترکش از ناحیه دست و پا به فیض شهادت نائل آمد. پیگر شهید گرانقدر در گلزار شهدای تنگ فنی شهرستان پلدختر به خاک سپرده شد.
روحش شاد یادش گرامی
مسعود ساتیاروند
#معرفی_کتاب ..کتاب سلوک روایت عاشقى قیس بر دخترى است که با او هفده سال اختلاف سنى دارد. و حالا قیسى که در شصت و شش سالگى، معشوق را سرزنش میکند که چرا باید عاقبت چنان عشق سوزانى، چنین زمهریرى مى شد؟قیس نماد مرد شرقى، زن را از آن خود میدانسته، گویى شى اى بوده که به او تعلق داشته که از براى او آفریده شده بوده و از آن رو که همچون همزاد و همنامش “مجنون”، خود را در معشوق و معشوق را در خود ذوب مى بیند، توان درک این جدایى را ندارد، گویى پاره اى از روحش را
"ما برای آن‌که ایران گوهری تابان شود خونِ دل‌ها خورده‌ایم..."او همیشه برای وطنش خواند...امروز نهمین سالروز درگذشت استاد «محمد نوری» صدای ماندگاری است که رنجِ دوران بُرد.استاد
«محمد نوری» موسیقی را زبانی جهانی و از آنِ تمام اقوام و ملت‌ها
می‌دانست. وی طی پنج دهه بیش از سیصد قطعه‌ی آوازی اجرا کرد او همچنین به
تقریر و ترجمه‌ی مقالات و سرودن اشعاری برای ترانه پرداخت و در سال‌های
پایانی عمرش چندین اجرا به نفع بیماران خاص داشت.صدای او برای ن
من باید از مردم رو بگیرم تا مردی به گناه نیفتد، او نمی‌تواند جلوی چشمش را بگیرد. من باید جلوی شکمم را بگیرم تا روزه‌داری به آه نیفتد، او با بوی غذا نمی‌تواند جلوی پرواز روحش را بگیرد. گویی توی این بگیر و نگیرها، دینی که قرار بود انسان‌ها را به یکدیگر نزدیک کند به کناری ایستاده و مسلمانان ترسو را از نزدیکی بیم می‌دهد. هر چه باشد آبا و اجداد ایشان آینده‌ی خویش را بابت نزدیکی به یک درخت تباه کردند. دلم برای خدایی تنگیده که وقتی هیچ بنده‌ای او
سید مجتبی حسینی اصل از طلبه های خوب استان مازندران که چند سالی را در بابل در محضر آیت الله محمدی زانوی شاگردی به زمین زد، مدتها درگیر بیماری بود که ساعاتی پیش تن نحیفش بی جان شد و روحش به میهمانی عرشیان شتافت.
حجت الاسلام خورشیدی از روحانیون فاضل بابلی در حوزه علمیه قم و اخوی آقا مصطفی خورشیدی خودمان بود که عصر دیروز به رحمت حق پیوست.
این هر دو سرباز مخلص امام عصر (عج) از محبین اهل بیت و دلدادگان طریقت عشق به اباعبدالله علیه السلام بودند که عم
11/11 هزار و سیصد و نود و هشت.
20 روز دیگر اعزام به خدمتم و درونِ پادگان افتادم.
30 روزِ دیگه 24 سالگیم رو تموم میکنم: به این معنی که میشه 24 سال و یک روزم. همیشه گیج میشم سرِ سن. پس توضیحاتِ تکمیلی نیاز بود.
دیشب یکی از وبلاگای قدیمیمو خوندم. یه مطلبیش نظرمو جلب کرد. یادم نبود نظرم راجع به مرگ چیه داخل 16-17 سالگی. و دیدم که اونموقع هم نظری مشابهِ الان داشتم: نابودیِ ابدی، پیوستن به عدم برای همیشه.
این کرونا جدیداً ترسناک شده. امیدوارم به خیر بگذره و نمیری
"بسم الله الرحمن الرحیم"
رحلت امام شهیدان را به شما چمرانی ها و دوست داران امام خمینی(ره)؛تسلیت عرض می کنم.
انشالله نور به قبر این امام بزگوار و عزیز ما مردم ایران و جهان؛ببارد. 
"روحش شاد و یادش گرامی باد."
عنوان: رحلت امام خمینی(ره)حجم: 254 کیلوبایتتوضیحات: رحلت امام شهیدان,امام خمینی(ره)؛پیر خمین
دریافت
بسم رب الشهدا والصدیقین
 صبح امروز در پی تیراندازی فردی مسلح در شهرستان شادگان استواردوم یاسر سپیدرو از واحد گشت کلانتری ۱۱، مجروح و پس از انتقال به بیمارستان به علت شدت جراحات وارده به شهادت رسید. ضارب توسط مامورین دستگیر شد. شهید سپیدرو‌ اهل استان مازندران، متاهل و دارای یک فرزند دختر بود. شادی روحش صلوات
@AHMADMASHLAB1995
 
⚫️ انا لله و انا الیه راجعون ⚫️
 در آستانه ی هفته ی معلم ، جامعه ی فرهنگی خالدآباد ، یکی از پیشکسوتان عزیز ، پر تلاش و متعهد خود را که به گردن فرزندان این آب و خاک حق پدری داشت  از دست داد . 
سخت و دشوار است که درگذشت معلم خدوم ، مدیر توانمند ، معتمد دلسوز شادروان #حاج_احمد_جمعه_خالدی را به اطلاع برسانیم .اما چه میتوان کرد که مشیت الهی چنین رقم خورده و چاره ای نیست جز تسلیم در مقابل مقدرات الهی . مصیبت درگذشت این فرهنگی عزیز را به جامعه ی علمی
 
«بسم رب الشهداء و الصدیقین»
عند ربهم یرزقون، پاداش شهید؛ شهادت سردار قاسم سلیمانی بزرگ مرد دفاع از اسلام و تربیت شده در مکتب امام خمینی را که نام و حضورش لرزه بود بر تمامی استکبار و استبداد و مصداق دشمن ستمگر باش و یاور مظلوم را بر همه آزادیخواهان و عدالت جویان حق طلب تسلیت عرض می نمایم. شهید قاسم سلیمانی مصداق دشمن ستمگر باش و یاور مظلوم بود، روحش به بلندای نام لرزه اندازش بر مستبدان و مستکبران، شایسته تمام عیار عند ربهم یرزقون شد.
 
اعضا
"حمد و سپاس پروردگار هر دو عالم و سجده شکر به درگاهش که مدیون حسین
بن علی (ع) هستم و تمام زندگیم را از از او دارم چون خواست تا این گونه او را
زیارت کنم، همانند خوابی
که دیدم که امام حسین(ع) از ضریح بیرون آمد و گفت تو هم مال این دنیا
نیستی و در آخر
هم من روسیاه را خرید پس گریه و زاری معنا ندارد چون به وصال عشقم رسیدم."
اول تیر، سالگرد شهادت مدافع حرم عشق، علی امرایی ست که بدنش مثل علی
اکبر حسین، ارباً اربا شد؛ شادی روحش صلوات.
وکمتر چبزیکه بنده بواسطه ان.،،گمراه شود اینست که حچت خدای تعالی و گواهش را بر بنده گانش نشناسد یعنی انکس را که خدای عزوجل دستور داده بفرمانبردایش داده وولایتش را فرض وواجب فرموده سلبم گوید من عرضکردم ای امبرالمو منان انان یعنی حجت وگواهان را برایم توصبف کن فرمود انها کسانی هستند که خدای عزوجل انها را قرین خود و پیغمبرش ساخت و فرموده است وای انانکه ایمان اورده اید خدا ورسول والیای امر خود را فدمانبرید سوره نساایه 59 عرض کردم ای امیرمومنان خ
میز چوبی لرزید؛ اجسام در چهارگوشه‌ی اتاق به هیچ اراده‌ای به حرکت درآمد؛ جسم شیشه‌ای در میانه‌ی راه لغزید و طِی سقوطی چند، به زمین اصابت کرد و شکست، و هزار تکه‌اش، زمین مُسطح را به مین‌های کشنده تبدیل کرد. دیگری افکار چروکیده‌اش را میان دستانِ لرزانش فشار می‌دهد، گویی که فشارِ عظیمی از درون، مغز پوکیده‌اش را نشانه رفته است، باید دردها در این نقطه سکوت اختیار می‌کردند، اما ذهن نسبت به دنیای بیرون برتری جُست و جاذبه را همچون کوتوله‌ای
سالروز رحلت جانگداز عالم ربانی، فیلسوف فقیه، عارف سیاست مدار، بنیانگذار شجره طبیه جمهوری اسلامی، حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رحمت الله علیه را خدمت همه دوستداران و شیفتگان مبانی و آرمانهای بلند انقلاب جهانی اسلام، تسلیت و تعزیت عرض می نماییم. - روحش قرین درجات عالی معنوی و روحانی باد-
درود - روحش شاد و یاد الطاف و از خودگذشتگی هایش همیشه در خاطرمان پایدار.در مراسم خاک سپاری استاد علی آبادی با حضور جناب دکتر فانی و جمعی از دوستان {مهندس برزگر- جنابان فیض خانی - داودی - برخ - دکتر خبازان و بنده و سروری که کنار دکتر فانی در عکس بالا نشسته اند و از خیرین منطقه هستند و در جلسات بازسازی دبیرستان اکثرا حضور دارند}با شکوه منعقد گردید.از جناب دکتر فانی خواستیم در مراسم صحبتی در تقدیر از استاد علی آبادی داشته باشند و ایشان پذیرفتند - هم
آلبوم جدید و فوق العاده زیبای زنده یاد حامد هاکان با نام فرشته زمینی
این آلبوم به درخواست و با حمایت و پیگیری خانواده محترم زنده یاد حامد هاکان با نیت صرف عواید این اثر در امور خیریه انتشار یافت.
حامد هاکان در روز 12 مهر 1396 به دلیل ایست قلبی در سن 34 سالگی دارفانی را وداع گفت و در قطعه 300 بهشت زهرا تهران. برای همیشه آرام گرفت
روحش شاد و یادش گرامی...
( به همراه تمامی کاورها البوم )
پیشنهاد میکنم حتما دانلود کنید

ادامه مطلب
جسمش را فدا کرد، اما روحش را نه؛ سردار سلیمانی را می گویم. همان که از ترس هیبتش، دشمن به او در دل سیاهی شب حمله کرد. آری جرات می خواهد که رو در رو مقابل سردار بزرگ ایران بایستی. دشمن آنقدر حقیر بود که تو را در آن موقع به شهادت رساند. اما نگران نباش؛ جسم تو از ایران گرفته شده و روح تو برای همیشه در کنار آن خواهد ماند. جسم تو از ایرانیان گرفته شده، اما یاد تو برای همیشه با آنها خواهد ماند.
 
سردار سلیمانی های زیادی در کشور داریم؛ تفکر سردار سلیمانی
حاج قاسم هم رفت. به حضورش عادت کرده بودیم مثل آن داداش بزرگ معروف دعواهای کودکی ‌مان که هروقت کم می‌ آوردیم از او مایه می‌ گذاشتیم، حاج قاسم هم برگ برنده ی همیشگی بود. هروقت نتانیاهو و ترامپ گنده ‌تر از دهنشان حرف میزدند حاج قاسم را داشتیم که افسارشان را بکشد. که اگر لازم باشد «از اینهم نزدیک‌ تر شود» شاید زورش به پهبادهای فوق پیشرفته و هواپیمای مافوق صوت نمیرسید اما در چشمانش برقی و در لبخندش نیرویی بود که انگار امیدمان میداد. با هر عقید
خواب دیدم تو راهبه یه صومعه کوچیک تو یکی از شهرهای لهستانی و من یه نوازنده ساکسیفون که روحش تو زندگی قبلیش یه کولی دوره‌گرد بوده و شهر به شهر با ساز زهوار دررفته‌اش میگرده و هیچ‌وقت این دو نفر تو مسیر زندگیشون به هم برخورد نمی‌کنند. وسط خواب خیلی تلاش کردم که برای پاپ نامه بنویسم که اجازه بده خواهرهای صومعه به دیدن اجرای ما بیان و حتی با بچه‌های گروه حرف زدم که یه کم سبک اجراشون رو عوض کنند و حداقل برای یه شب مشروب رو از برنامه کنار بذارن ت
#زندگی_به_سبک_مهدی (۱۷)
یکی از راهبردهای موثر برای مبارزه با هجمه فرهنگی دشمن، راه اندازی کاروان های راهیان نور بوده است که با حضور مقام معظم رهبری در منطقه شلمچه(سال77)، اهمیتی مضاعف یافت و ضرورت پیگیری برنامه های فرهنگی و تبلیغی در این مسیر بیش از پیش احساس شد.
در این راستا، راویانی که همراه با کاروان های راهیان نور در مناطق عملیاتی حضور می یافتند، نقشی بی بدیل در  پیوند معنوی و عاطفی زائران با شهدا ایفا می کردند. 
شهید بزرگوار حاج محمد مهدی
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



+ مجید خراطها
روحش شاد
 
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
 
#سید_رضا_مظهری_موسوی
روحش شاد و یادش گرامی باد
حدود یک سال پیش بود که نوشته‌هایش را دیده بودم و بعد مبهوت تسلیم بودنش شده بودم. با استیصالی که آن روزها داشتم،‌ ازش خواسته بودم که برایم دعا کند و گفته بود:«...به روی چشم شما رو دعا می‌کتم اما بدونید نزدیک‌تر از شما به خدا وجود نداره، مخصوصا برای خودتون.»
 
مهدی شادمانی از دنیا رفت. همزمانی رفتنش با محرم انگار که دل را آرام کند که آن همه عشق و ارادتش، بی‌جواب نمانده. امروز صبح توی تخت بودم که خبر را دیدم و اشک‌ها بود که می‌ریخت. چطور می‌شود
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت هست که إنَّ الله تبارک و تعالی : که خداوند تبارک و تعالی برای مومن یک چیزی را ضمانت کرده ، اگر کسی اقرار کند به ربوبیت خدا و اقرار کند به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اقرار کند به امامت امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام و آن چیزی را که خدا به او واجب کرده انجام دهد خداوند او را در جوار خودش قرار دهد. 
این مسئله جوار خداوند یعنی چه ؟ اینجا بحثی در عرفان مطرح است به نام مسئله قرب ، قرب را عرفا به دو
قرنطینه خود را چگونه سپری می کنید؟
از صبح تا شب فیلم می بینیم! فیلم هایی که یک عمر است ندیده ایم!
دیدن چرنوبیل را به تازگی به همراه خانواده تمام کرده ایم ... و چقدر همه چیز این فیلم برایمان ملموس بود ... از پنهان کاری و آمار ندادن تا آماده نبودن برای هرگونه بحرانی و اصلا همه چیزش!
دیدن سریال sex education را هم به تنهایی:/ تمام کرده ام. و تا دو روز بعد از دیدن سریال همش با خودم میگفتم "آخه چرااا" . لازم به ذکر است با یکی از شخصیت های سریال همزاد پنداری عجیبی
حالمو میپرسین...خیلی خوبم:)ازون خوبایی که راه میرم غذا میخورم میخندم نفس میکشم سکوت میکنم...فقط واسه اینکه نمیدونم چی باید بگم...من کنار محدثه خوشحالم!هرچقدر کم...هرچقدر کوتاه...نمیخواین خوشحال بمونم؟خیلی حالم خوبه...اصلا هم مهم نیست تو خونه یه آدم اضافه ام...واسه غذایی که بهم میدن و جای خوابمم سرم منت میذارن...که حتی نمیذارن برم کار کنم خودم خرج خودمو بدم تا نکنه خدای نکرده از زیر منتشون دربیام و دیگه نتونن شکنجم بدن و با گفتن اینکه شهریه ی دانشگ
آهنگ بیاد جمشید کیانی با صدای احمد نیکزاد
تاریخ انتشار آهنگ : 1399/01/30
بیاد زنده یاد جمشید کیانی ( ایمان کیانی )
* برای شادی روحش بخوانید فاتحه و صلوات *
نوازنده : عارف شیخی ، میکس و مسترینگ : منصور اسحاقی
با تشکر از : نیما مهدوی ، تقدیم به خانواده داغ دیده کیانی و بستگان ایشان
لینک دانلود + پخش آنلاین
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
یوگا از تبلیغ تا تحقیق(شماره 7)
اولین مرحله از مراحل هشتگانه یوگا ، یاما (پرهیز ها) است که یکی از اصل های این مرحله "اپریگرهه" می باشد.
 معنای تبلیغی و ویترینی اپریگرهه، "رها کردن دلبستگی ها" است ،ولی حقیقت  چیز دیگری است .
  نتیجه‌ی اپریگرهه آگاهی از تناسخ های گذشته است به طوری که فرد می فهمد که در زندگی قبل چه بوده و از کجا به وجود آمده، یعنی از متن کدام زندگی و با چه "کرمه" (کارما) و اعمالی در زندگی کنونی قرار گرفته است.
 ی
 
+احمد شاه مسعود دانشجوی مهندسی در دانشگاه کابل بود که به خاطر مبارزه تحصیل را رها کرد اما به گفته دوستانش همواره یکی از بزرگ ترین آرزوهای او به پایان رساندن تحصیلاتش بود؛ شاید به همین دلیل هم بارها دانشجویانی را که به عشق مبارزه و پیوستن به جبهه های او به پنجشیر می رفتند باز می گرداند. مسعود به آن ها می گفت بروید و هر وقت درس تان تمام شد، دوباره بازگردید، افغانستان به جوانان تحصیل کرده و متخصص نیاز دارد .
 
+در اینجا (افغانستان) می گویند اگر خ
شعر خوانی مرحوم تهرانی... 
 
خدا ایشان را مورد رحمت خودش قرار دهد... کار های بزرگی برای این انقلاب مخلصانه انجام دادن... ایشان به پدر معنوی بچه های جنگ شهرمون معروف بودند... 
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



 
 شادی روحش صلوات
حدود یک سال پیش بود که نوشته‌هایش را دیده بودم و بعد مبهوت تسلیم بودنش شده بودم. استیصالی که آن روزها داشتم باعث شد که علی‌رغم این‌که برایم سخت است چنین درخواست‌هایی از یک غریبه بکنم، ازش خواهش کنم که برایم دعا کند. گفته بود:«...به روی چشم شما رو دعا می‌کتم اما بدونید نزدیک‌تر از شما به خدا وجود نداره، مخصوصا برای خودتون.»
 
مهدی شادمانی از دنیا رفت. همزمانی رفتنش با محرم انگار که دل را آرام کند که آن همه عشق و ارادتش، بی‌جواب نمانده. امرو
حدود یک سال پیش بود که نوشته‌هایش را دیده بودم و بعد مبهوت تسلیم بودنش شده بودم. استیصالی که آن روزها داشتم باعث شد که علی‌رغم این‌که برایم سخت است چنین درخواست‌هایی از یک غریبه بکنم، ازش خواهش کنم که برایم دعا کند. گفته بود:«...به روی چشم شما رو دعا می‌کتم اما بدونید نزدیک‌تر از شما به خدا وجود نداره، مخصوصا برای خودتون.»
 
مهدی شادمانی از دنیا رفت. همزمانی رفتنش با محرم انگار که دل را آرام کند که آن همه عشق و ارادتش، بی‌جواب نمانده. امرو
یکی از دردناک ترین خبرهایی که تا الان شنیدم، مرگ حسین محب اهری بود ... اون فیلمش که دستمال دستش گرفته و با آخرین توانی که براش باقی مونده داره می رقصه ، اشکمو درآورد ...میدونید چیه ، یه سلبریتی مردمی همیشه تو قلب مردم جا داره. شاید خوشگل نباشه، شاید خوش تیپ نباشه، شاید پولدار نباشه، اما مردمی بودن یه چیز دیگست ... یه سریا تو قلب مردم جا دارن و هیچ وقت هم بیرون نمیرن از قلب مردم. این آدما کسایی هستند که نقاب به چهرشون نمیزنن ... خودِخودِ خودشونن ... نق

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها